Web Analytics Made Easy - Statcounter

 استاد حسن سمندری در موسیقی مناطق نامی شناخته شده است. او فرزند و میراثدار استاد بزرگ حسین سمندری است؛ استادی که شاعر بزرگ مهدی اخوان ثالث پس از شنیدن صدای دوتارش در شعری ماندگار برای او و همراه همیشگی‌اش ابراهیم شریف‌زاده سروده بود:

استاد بی‌نظیر، حسین سمندری

پر از کدام چشمه و دریا کنی سبو؟

حسن سمندری که یگانگی او و دوتارش در اجراهایش بسیار دیدنی است، می‌گوید:«برای دلتنگی‌ها و رازهایم همدمی به نام دوتار دارم که راز نگهدار و محرم است».

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با این همه این را هم می‌گوید که: «صدها لوح تقدیر و دیپلم افتخار دارم اما چه فایده!» کاش در این روزهایی که وضعیت اقتصادی هر روز عرصه زندگی را برای ما و هنرمندان تنگ‌تر می‌کند، مسئولانی که به نام این هنرمندان پشت میزهایشان نشسته‌اند بیشتر هوای آن‌ها را داشته باشند؛ چرا که موسیقی مقامی عنصر مهمی از فرهنگ این مملکت است.

حال و احوال این روزهایتان به عنوان یک هنرمند موسیقی مقامی چگونه است؟

خشکسالی‌های اخیر سبب شده است وضع مردم خوب نباشد؛ وقتی خشکسالی باشد کار و کاسبی‌های روستایی هم که بیشتر کشاورزی و دامداری است آسیب می‌بیند این اتفاق برای منطقه ما هم افتاده است. جیب آدم‌ها که خالی باشد روی همه چیز تأثیر می‌گذارد؛ روی کار من و دیگرانی که مثل من کارشان موسیقی است هم تأثیر گذاشته است. بی‌پولی انگار دل و دماغ را از آدم می‌گیرد. دیگر کسی به این فکر نمی‌کند که برود دنبال شنیدن یا یاد گرفتن موسیقی. بیشتر فکر می‌کند شکم خودش را چطور پر کند. برنامه‌های اجرای موسیقی چه دولتی و چه غیردولتی الان خیلی خیلی کم شده است. یک هنرمند هم با همین چیزها زنده است؛ با اینکه سفر کند، برای مردم برنامه اجرا کند، مردم به دیدنش بیایند و با مردم ارتباط داشته باشد.

اکنون زندگی من به عنوان یک هنرمند به سختی می‌گذرد. کمتر برنامه اجرا می‌شود که منبع درآمد من و خیلی از هنرمندان بوده است. یادم هست اواسط دهه 70 برنامه‌های خوبی برای ترویج موسیقی مقامی برگزار می‌شد. استاد سمندری هم زنده بودند و با هم برنامه می‌رفتیم. فکرش را بکنید مثلاً بیش از ۲۰۰ هنرمند را از همه جای مملکت در یک هتل و به بهانه جشنواره موسیقی مناطق یا دیگر جشنواره‌ها جمع می‌کردند این تعداد هنرمند چندین روز با هم بودند. هم با هم آشنا می‌شدند و هم بالاخره مبلغی برای شرکت در جشنواره به آن‌ها داده می‌شد. تعداد زیادی از مردم هم برای دیدن اجراها جمع می‌شدند این برنامه‌ها نتیجه خوبی داشت.

بها ندادن به هنر موجب می‌شود جوان‌ترها هم برای رفتن به سمت هنر تشویق نشوند.

بله چیز خوبی گفتید. نبود جشنواره‌ها و برنامه‌هایی که مرتب برگزار می‌شوند، آسیب به موسیقی مناطق است. این آسیب در بخش‌های مختلف است اول که اشاره کردم بالاخره هنرمند باید دیده شود، با مردم و مخاطب آثارش در ارتباط باشد و با این کار بخشی از نیاز مالی هنرمند هم تأمین شود. آسیب دیگری که خیلی به نظرم مهم است و اشاره کردید وقتی به هنر بها داده نشود دیگر نباید انتظار داشت جوان‌ها سراغ این هنر بیایند اما اگر ببینند که در کشورشان مثلاً به موسیقی مناطق بها داده می‌شود، در برنامه‌ها از این هنرمندان دعوت می‌کنند، به برنامه‌های رادیو و تلویزیون دعوت می‌شوند و از هنر آن‌ها استفاده می‌شود و به قول معروف دیده می‌شوند جوانان هم تشویق می‌شوند که دنبال این هنر را بگیرند. وقتی جوانان این کم‌محلی‌ها به هنر موسیقی مناطق را ببینند، همان افراد کمی هم که می‌خواهند دنبال موسیقی بروند ترجیح می‌دهند دنبال موسیقی‌های بیگانه بروند چه در شنیدن و چه در آموختن و این به نظرم خوب نیست به خصوص برای ما که تاریخ و فرهنگ بزرگی داریم. نباید کاری بکنیم که جوانان داشته‌های خودشان را فراموش کنند.

اگر نگوییم جوانانی در مشهد و تهران و دیگر شهرهای بزرگ هنر حسن سمندری را می‌بینند، می‌توانم بگویم جوانان و نوجوانان زادگاهم باخرز و تربت‌جام هنر من را می‌بینند. حالا با این توضیح اگر جوانان و نوجوانان همشهری من ببینند که این هنر برای من زندگی بهتری ساخته است آن‌ها هم تشویق می‌شوند که هنر من را یاد بگیرند اما اگر چیز دیگری ببینند و کم‌اعتنایی ببینند هرگز سراغ این هنر نخواهند آمد و جایش را چیزهای دیگری خواهد گرفت که شاید با فرهنگ ما هم تناسبی ندارد.

البته این دیده شدن یا نشدن هنرمندان موسیقی مقامی همه در یک سطح هم نیست.

بله همین طور است. الان در ماه چند نفری به خانه بنده می‌آیند یا هر از گاهی برای برنامه‌ای دعوت می‌شوم یا فرض کنید استاد غلامحسین غفاری یا استاد عبدالله‌ امینی یا استاد صوفی همین وضعیت را دارند اما ما هنرمندان دیگری هم داریم که کارشان خوب است اما الان دیگر آن توان و دل و دماغ گذشته را برای اجرا ندارند و از طرفی شغلی غیر از همین موسیقی هم ندارند و این هنرمندان وضعیت بدتری دارند چون دیده نمی‌شوند. این وظیفه دولت و ارشاد و دیگر دستگاه‌های متولی است که از حال این هنرمندان پیشکسوت باخبر باشند و نگذارند در این وضعیت بد اقتصادی به سختی روزگار بگذرانند. دیدن این هنرمندان به وسیله مسئولان سبب بهبود هنر می‌شود، موجب می‌شود غیر از این هنرمندان خانواده و اطرافیان این هنرمندان هم وضعیت رفاهی بهتری داشته باشند.

زمانی شما می‌توانستید با همین دوتار و آواز گذران روزگار کنید ولی اکنون نه، اگر به گذشته برگردید باز هم سراغ هنر می‌روید یا ترجیح می‌دهید راه دیگری را در پیش بگیرید؟

بله همین طور بوده است. ببینید هنر برای من با خیلی‌ها که وارد این عرصه شده‌اند فرق دارد. این هنر در خون من بوده است خب پدرم استاد حسین سمندری دوتاری بوده است، من هم فرزند ایشان هستم و همیشه‌ ایشان را با سازش دیده‌ام. از طرفی این موسیقی پیوند من و مردمم است. من این مردم و این سرزمین را دوست دارم. دوست دارم بتوانم با هنرم برای این سرزمین کاری بکنم. یادم هست سفرهای خارجی که رفته بودم آن زمان بعضی‌ها می‌گفتند چرا سفر رفتید برگشتید؟ همان جا می‌ماندید! من و خیلی از هنرمندان جای دیگری غیر از کشور خودمان نمی‌رویم چون ما ‌زاده این وطن هستیم؛ کشورمان را دوست داریم. هنر ما برای مردم است. همین لطفی که مردم دارند و برای دیدن ما می‌آیند، همین حال و احوالی که با من به عنوان هنرمند می‌کنند، همین که با اشاره ما را به همدیگر نشان می‌دهند برای من خوش است. استاد شریف‌زاده خواننده بزرگ موسیقی مقامی و استاد حسین سمندری از همین باخرز بودند. در آن روزگار هم جمعیت باخرز از الان خیلی کمتر بود اما این دو عزیز را به واسطه هنری که داشتند به دیگر کشورها می‌بردند و برنامه اجرا می‌کردند. خب مسئولان و نهادهایی که این هنرمندان بزرگ را به دیگر کشورها می‌بردند به این هنرمندان افتخار می‌کردند. اگر غیر از این بود این کار را نمی‌کردند.

‌یهودی منوهین؛ ویونولیست بزرگ با آن همه افتخار پس از دیدن اجرای پدرم گفته بود: «من حاضرم تمام افتخارات جهانی‌ام را در موسیقی بدهم تا بتوانم پنجه‌ این مرد روستایی را داشته باشم و از ساز، چنین نغمه‌هایی بیرون بیاورم». این نباید برای ما مایه سرافرازی باشد؟ نباید به این افتخار کرد؟ وقتی به این افتخار می‌کنیم نباید به عنوان مسئول هوای هنرمندان را بیشتر داشته باشیم؟ فکر کنید از زمان فوت استاد شریف‌زاده، استاد عسکریان، استاد سمندری، استاد پورعطایی و... چند میلیاردر که به قول معروف پولشان از پارو بالا می‌رفت فوت شده‌اند؟ حالا اسم آن آدم‌ها زنده است یا اسم همین هنرمندانی که نام بردم و وضع مالی آنچنانی هم نداشتند اما به جای آن خداوند به آن‌ها هنر داده بود؟

و صحبت آخر؟

هنرمند حتی اگر با نداری و فقر هم از این دنیا برود اما اسمش باز هم بزرگ است و با احترام یاد می‌شود و با هنرش همیشه زنده است و من این را دوست دارم. من دنیاگیر نیستم؛ دنیا را هم قرار نیست به من بدهند اما ای کاش وضعیت ما هنرمندان طوری بود که شرمنده زن و بچه خودمان نمی‌شدیم و هنرمند تا زنده است دیده بشود.

منبع: قدس آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۳۹۴۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشت‌پرده محبوبیت تیلور سوئیفت چیست؟

تیلور سوئیفت از آن دسته هنرمندان معاصر است که در ایران نیز بین دهه هفتادی‌ها تا دهه نودی‌ها پرطرفدار است و نسل‌های جوان‌تر ایرانی راحت‌تر با آهنگ‌های او ارتباط برقرار می‌کنند، اما دقیقا چه چیزی خواننده‌ای مانند تیلور سوئیفت را در بین حتی ایرانی‌ها محبوب می‌سازد؟

به گزارش ایسنا، با این حال اگر از طرفداران تیلور سوئیفت سؤال کنید که علت علاقه‌شان به این هنرمند چیست؟ احتمالاً پاسخ دهند که، چون می‌توانند با ترانه‌های او همزادپنداری کنند و به‌راحتی خود را به‌عنوان راوی ترانه‌هایش تصور کنند، اما در کنار این ویژگی نمی‌توان ارتباط عمیق سوئیفت با طرفدارانش را نادیده گرفت؛ چراکه او هنرمندی است که اگر یکی از سوپر طرفدارانش در آسیا بیماری لاعلاجی داشته باشد و نیاز به کمک مالی داشته باشد، حمایت خود را دریغ نمی‌کند و چه بسا که به دیدن آن طرفدار برود. همچنین ارتباط او در فضای مجازی با طرفدارانش غیر قابل انکار است، ارتباطی از جنس لایک کردن پست‌های طرفدارانش در فضای مجازی گرفته تا اشتراک‌گذاری آن پست‌ها.

اما چرا امروز از تیلور سوئیفت می‌نویسیم؟ در هفته‌های اخیر سونامی اخباری از جدیدترین آلبوم سوئیفت به نام «The Tortured Poets Department» در فضای مجازی منتشر شد که از ثبت چندین رکورد جدید به نام این هنرمند می‌گفت.

در حقیقت سوئیفت با انتشار یازدهمین آلبوم استودیویی خود رکورد بیشترین پخش آلبوم، آهنگ و هنرمند را در یک روز در Spotify و سایر پلتفرم‌های موسیقی به ثبت رساند؛ رکوردی که با بیش از ۳۰۰ میلیون استریم (پخش آنلاین موسیقی) آلبوم جدید او طی یک روز به ثبت رسیده است.

اما این تنها رکوردی نبود که یازدهمین آلبوم استودیویی سوئیفت در کمتر از ۲۴ ساعت پس از انتشار در Spotify شکست. بلکه اولین تک‌آهنگ آلبوم جدید او به نام «Fortnight» با حضور «پست مالون» رکورد بیشترین پخش‌شده در یک روز را ثبت کرد.

سوئیفت پیش از این هم با انتشار آلبوم «Midnights» در اکتبر ۲۰۲۲ رکورد Spotify را برای پخش‌شده‌ترین آلبوم در یک روز و پخش‌شده‌ترین هنرمند در یک روز را در اختیار داشت. این آلبوم همچنین در سایر پلتفرم‌های پخش موسیقی، رکورد بزرگترین آلبوم پاپ تمام دوران را با استریم‌های روز اول در Apple Music شکست. همچنین این آلبوم در اولین روز انتشار خود به پرمخاطب‌ترین آلبوم آمازون موزیک تبدیل شد.

اما پس از خواندن این اخبار درباره سوئیفت، شاید برای شما هم سوال شود که سوئیفت دقیقا چرا تا این حد محبوب است که طی یک روز جدیدترین آلبومش با ۳۰ قطعه موسیقی، بیش از ۳۰۰ میلیون بار در اسپاتیفای شنیده می‌شود؟

پیش از پاسخ به این سوال باید گفت که نمی‌توان با وجود تور پرطرفدار Eras، تسخیر جایگاه‌های نخست چارت موسیقی بیلبورد آمریکا، ثروت میلیارد دلاری، ۱۲ جایزه گرمی، تأثیر گسترده او بر فرهنگ موسیقی پاپ و موفقیت احیای آلبوم‌های قبلی‌اش، شهرت و موفقیت عظیم سوئیفت را انکار کرد؛ موفقیتی که تصادفی نیست.

در ادامه، اما نگاهی خواهیم داشت به علت محبوبیت جهانی سوئیفت در جهان از نگاه چند کارشناس و منتقد موسیقی آمریکایی.

موسیقی سوئیفت

توبی کوئینزبرگ که یک کارشناس موسیقی مشهور است، می‌گوید: «نمی‌توانیم درباره موفقیت تیلور سوئیفت بدون اذعان به توانایی استثنایی او در نوشتن آهنگ‌هایی که آشنا و در عین حال متمایز، قابل دسترس و معمولی هستند صحبت کنیم. تاکید بر این نکته مهم است که نوشتن آهنگی مانند آهنگ‌هایی که تیلور می‌نویسد، فوق‌العاده دشوار است. حتی یک بار انجامش هم سخت است، حال تصور کنید بخواهید طی یک آلبوم این کار را انجام دهید! اگرچه که سوئیفت نزدیک به دو دهه است که در آلبوم‌های متوالی این کار را انجام می‌دهد.»

درو نوبیل نیز که یک دانشیار تئوری موسیقی است، می‌گوید: «تیلور سوئیفت در نوشتن موسیقی واقعاً خوب است. این امر غیرقابل انکار است. او می‌داند که چگونه یک ملودی بسازد. موضوعات آهنگ‌های او بسیار مرتبط است. من یک مرد ۳۸ ساله هستم و می‌توانم به آهنگ‌های او، حتی آهنگ‌هایی که در ۲۰ سالگی نوشته است، گوش دهم و با آن‌ها ارتباط برقرار کنم.»

همه کاره بودن او

سوئیفت به طرز ماهرانه‌ای ژانر‌های مختلفی مانند کانتری، پاپ، آلترناتیو و فولکلور را در زندگی حرفه‌ای خود تجربه کرده است. نوبیل و کونیگزبرگ می‌گویند که تسلط بر این توانایی برای تکامل دشوار است، اما او موفق شد و توانست همچنان کاراکتر «تیلور سوئیفت» را حفظ کند.

سوئیفت که در اصل یک هنرمند ژانر کانتری بود، ابتدا با آلبوم «قرمز» (Red)، فضای کاری خود را به موسیقی پاپ آغشته کرد. او در این آلبوم با مکس مارتین که یکی از تهیه‌کنندگان مطرح آمریکا است، همکاری کرد.

در حالی که فضای کلی آلبوم «قرمز» پاپ بود، اما در آلبوم از ساز‌های بانجو استفاده شده بود و سوئیفت سبک و سیاق کانتری را در خواندن آهنگ‌ها حفظ کرد. سوئیفت، اما در آلبوم «۱۹۸۹» خود طی اقدامی بی‌سابقه، به طور کامل ژانر کانتری را کنار گذاشت. در حقیقت او با این کار برای همیشه کانتری را از کار خود حذف کرد و در قالب یک هنرمند جدید در اوج کاری خود ظاهر شد.

البته او به داستان سرایی خود در آثار غیرکانتری که یکی از ویژگی‌های بارز موسیقی کانتری است، ادامه داد و با همین ترفند توانست آن طرفدارانی که او را به خاطر سبک کانتریش دنبال می‌کردند، نگه دارد. به هر حال او یک داستان‌سرای عالی است، چه داستانی تخیلی در مورد کسی که شوهرش را به قتل رسانده باشد و چه داستانی درباره روابط عاطفی خودش.

هنگامی که دو آلبوم «evermore» و «folklore» در سال ۲۰۲۰ منتشر شدند، جهان بار دیگر شاهد تسلط سوئیفت در تغییر ژانر، از پاپ به فولک و آلترناتیو بود.

نوبیل درباره این اقدام می‌گوید: «اگر هنرمندان از ژانر اصلی خود دور شوند، اغلب اوقات طرفداران شورش می‌کنند، اما سوئیفت این ریسک را کرده است و این باورنکردنی است.»

هوش تجاری سوئیفت

کونیگزبرگ می‌گوید: «موفقیت در صنعت موسیقی صرفاً به موسیقی مربوط نمی‌شود، بلکه در مورد تجارت است و مهارت‌های تجاری تیلور شگفت‌انگیز است».

درحقیقت از توانایی او در ساخت ماهرانه برند خود گرفته تا حرکت‌های استراتژیکش، سوئیفت ثابت کرده است که هم یک هنرمند موفق است و هم یک تاجر. به عنوان مثال، تصمیم او برای تولید فیلمی از تور اخیرش (Eras tour) نتایج خارق العاده‌ای داشت. این فیلم که در ماه اکتبر به سینما‌ها رفت، «پرفروش‌ترین فیلم کنسرت» است که در افتتاحیه ۹۲.۸ میلیون دلار درآمد داشت.

همچنین بازاریابی رسانه‌های اجتماعی سوئیفت او را در جایگاه بالای هنرمندان موسیقی می‌نشاند؛ درحقیقت او از ابتدای فعالیت خود ارتباط با طرفدارانش در رسانه‌های اجتماعی را انجام داد که در آن زمان غیرعادی بود.

حرکت درخشان سوئیفت

از اقدام سوئیفت برای ضبط مجدد و انتشار مجدد آلبوم‌های اولیه‌اش به طور گسترده‌ای به عنوان یک تصمیم هوشمندانه یاد می‌شود. این تصمیم ناشی از اختلاف عمومی سوئیفت با شرکت ضبط قبلی خود، Big Machine، و مالک آن Scooter Braun است. در سال ۲۰۲۰، براون حقوق اصلی ضبط‌های تیلور سوئیفت را فروخت و در اقدامی تلافی‌جویانه بی‌سابقه، سوئیفت آلبوم‌های خود را دوباره ضبط کرد و بدین ترتیب کنترل شخصی بر حقوق اصلی ضبط‌های جدید به دست آورد.

در حالی که سوئیفت خاطرنشان می‌کند که همه این‌ها برای برگرداندن حقوق هنرمندان بوده است، اما ثابت شده است که یک تصمیم تجاری درخشان بود. درحقیقت آلبوم‌های تازه ضبط‌شده بسیار محبوب بوده و موجب حمایت از تور Eras و افزایش تعهد طرفداران به او شدند.

آینده نگری او

نوبیل می‌گوید سوئیفت درک ذاتی از خواسته‌های مخاطبانش دارد و این توانایی می‌تواند توضیح دهد که چرا موفقیت زیادی کسب کرده است. او سه لحظه را دلیل شیدایی امروزی سوئیفتی‌ها می‌داند:

۱۹۸۹

زمانی که آلبوم «۱۹۸۹» در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، موسیقی الکترونیک (EDM) چارت ۴۰ موسیقی برتر را تسخیر کرده بود. آهنگ‌های زد و کالوین هریس با آهنگ‌های پردازش شده توسط کامپیوتر و صدای ترکیب شده در صدر جدول قرار داشتند. با توجه به محبوبیت فزاینده EDM، نوبیل می‌گوید که دوستداران موسیقی میل به چیزی داشتند که علاقه آن‌ها به موسیقی پاپ «dance-y» را برآورده می‌کرد و در عین حال بیانی معتبر از شخصیت یک هنرمند بود. او استدلال می‌کند که این اتفاق در آلبوم «۱۹۸۹» سوئیفت رخ داد.

شیوع کرونا در سال ۲۰۲۰

نوبیل می‌گوید در طول قرنطینه همه‌گیر سال ۲۰۲۰، سوئیفت با انتشار غافلگیرکننده دو آلبوم folklore و evermore در ژانر indie folk حال و هوای طرفدارانش را مجذوب خود کرد. سوئیفت با انحراف آشکار از موسیقی پاپ به دنبال همکارانی با تجربه در ژانر‌های جدید برای کار روی آلبوم‌ها شد؛ تصمیم هنری دیگری که آن هم یک تصمیم تجاری موفق بود.

کونیگزبرگ می‌گوید: «این اقدام دقیقاً همان چیزی بود که فرهنگ در آن زمان به آن نیاز داشت؛ یک آلبوم متفکر و تأمل برانگیز که منعکس‌کننده حس غالب انزوای اجتماعی است.»

فولکلور در سال ۲۰۲۰ به پرفروش‌ترین آلبوم ایالات متحده تبدیل شد و همانطور که نوبیل توضیح می‌دهد، این موفقیت تصادفی نبود.

او ادامه می‌دهد: «طرفداران با این آهنگ‌ها دوباره بیرون از خانه بودند و زیبایی طبیعت را کاوش می‌کردند؛ آهنگ‌هایی که صدایی روستایی داشتند و درباره رودخانه‌ها و درختان صحبت می‌کردند. او همیشه توانسته از چیزی که همه ما آرزوی آن را داریم استفاده کند.»

تور era

نوبیل می‌گوید دو نیروی فرهنگی را می‌توان به عنوان مدرکی برای موفقیت تور Eras بررسی کرد؛ یک اینکه در دنیای پس از همه گیری، مردم برای تجربه کنسرت زنده گرسنه بودند و دوم اینکه ما به عنوان یک جامعه، در میان انزوای فزاینده خود به دلیل کار از راه دور، رسانه‌های اجتماعی و سکولاریزاسیون رو به رشد، درصدد تجربه‌های جمعی هستیم. شرکت در یک کنسرت با ده‌ها هزار نفر دیگر که آن‌ها نیز با آهنگ‌های تیلور سوئیفت بزرگ شده‌اند، بسیار عمیق‌تر از قدردانی از موسیقی اوست، بلکه می‌گوید «شما بخشی از یک جنبش هستید».

آیا می‌توان از موفقیت سوئیفت تقلید کرد؟

خیر.

نوبیل معتقد است که سوئیفت هر حرکتی را برای مواجهه با یک لحظه خاص طراحی کرده است و اگر آن‌ها در زمان‌های دیگری انجام می‌داد، احتمالاً از موفقیت یکسانی برخوردار نمی‌شد. به عنوان مثال، اگر فولکلور در سال ۲۰۱۹ منتشر می‌شد، تأثیر مشابهی نداشت. این‌گونه نیست که او از دیگران برتر باشد؛ بلکه در کتگوری قرار دارد که افراد کمی شامل آن می‌شوند، توانایی عالی او در نوشتن موسیقی که با این لحظات فرهنگی ترکیب شده‌اند، ترکیب نادری است.

بیانسه از هنرمندانی است که به چنین موفقیتی نزدیک شده است، اما نژاد تأثیر زیادی در جهانی نشدن هنر او در این وسعت دارد، اگرچه که برای یک سفیدپوست چنین چیزی مطرح نیست.

وقتی تیلور سوئیفت در مورد پایان رابطه عاطفی خود صحبت می‌کند، تصور این است که او به طور کلی درباره این مسئله صحبت می‌کند. ولی وقتی بیانسه درباره خیانت شوهرش به او و نحوه کنار آمدن با آن صحبت می‌کند، به روایت او به چشم روایتی از روابط سیاهپوستان نگاه می‌شود. دلیل اینکه می‌توانیم تیلور سوئیفت را نماینده همه ببینیم این است که او بلوند و سفیدپوست است و نژاد برایش مطرح نیست؛ در صورتی که بیانسه سیاه‌پوست است و نژاد دارد.

البته در نهایت فراموش نکنیم که تا حدی هم علاقه بالای طرفداران به سوئیفت به شیدایی می‌مانند و نمی‌توان به هیچ وجه او را بزرگ‌ترین هنرمند عصر حال حاضر خواند، چرا که در این صورت باید با بزرگانی مانند پینک فلوید یا بیتلز مقایسه شود که اصلا موجه نیست.

آنچه جای بحث ندارد این است که ژانر پاپ در دوران تیلور سوئیفت است، داستانی عاشقانه از موفقیت‌های برتر و موفقیت افسون‌کننده که بر درخشش او به عنوان یک تاجر تأکید می‌کند و به‌طور استراتژیک صنعت موسیقی را با هنرمندی و زیرکی هدایت می‌کند.

دیگر خبرها

  • ماه بر سلامتی کدام عضو بدن ما تاثیر می گذارد؟
  • جلوگیری از رها شدگی پایه و اساس بسیج هنرمندان باشد
  • از پوستر رویداد ملی «وعده صادق در آئینه هنر» رونمایی شد
  • شب نغمه‌های اذان ایرانی روی صحنه می‌رود
  • یادمان دهمین سالروز کوچ قلندر موسیقی ایران در گرگان برگزار شد
  • رونمایی از پوستر رویداد ملی وعده صادق در آئینه هنر
  • پشت‌پرده محبوبیت تیلور سوئیفت چیست؟
  • گرمایش جهانی چگونه بر وقوع بلایای طبیعی تاثیر می‌گذارد؟
  • قطعه‌ای مسحور کننده از ویولن‌نوازی استاد نصرالله شیرین آبادی + ویدئو
  • «از خارجی‌ها همه جا» تا «بنی آدم اعضای یک پیکرند» در دوسالانه هنر ونیز